اهــــالی آسمــــان

هنـــوز براے شــهید شــــدن فـــرصت هست، دل را بــــاید پـــاک کرد. 【 【 امام خـــامنـہ اے 】 】

اهــــالی آسمــــان

هنـــوز براے شــهید شــــدن فـــرصت هست، دل را بــــاید پـــاک کرد. 【 【 امام خـــامنـہ اے 】 】

اهــــالی آسمــــان

وقتی حوصله ات سر میرود

چه لحظه قشنگی است

وقتی با خود فکر میکنی امام زمان(عج) هم مانند تو روزه است

وقتی لای قرآن را باز میکنی

چه لحظه عجیبی است

وقتی فکر میکنی حسیـن(ع) هم بالای نی همیـن قرآن را می خواند

کاش در این روزها وقتی لیست روزه گیران را امام زمان مرور می کنید

برای چند ثانیه هم که شده روی اسم مـن مکثی کند ... کاش

••●! ❤ چه آرزویی دارد این دلـ م ❤ !●••

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها
پیوندهای روزانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهدا» ثبت شده است

۲۹
دی

پنجره زیباست اگر بگذارند                    چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند

من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم             عشق هم صاحب فتواست اگربگذارند

میخوام از طلاییه بنویسم اگه کسی رفته باشه حرفامو خوب درک میکنه اینجا علقمه

علمدار خمینی حاج حسین خرازییه اینجاهمون جاست که دست حسین خرازی فرمانده

پیروز لشکر چهارده از تنش جداشد اینجا همون جاست که سر حاج ابراهیم همت سردار

خیبرازتنش جداشد اینجاهمون جاییه که حاج مهدی باکری وقتی ردمیشدشب اول عملیات

دیدجنازه برادرش حمیدباکری افتاده ردشدورفت هرچی فریادزدن آقامهدی جنازه حمید

برگردون گوش نکرد آخردرمقابل اسرار فرمانده از پشت بیسیم جواب داد آخه اینای که

اینجان همشون حمید باکری ان کدوم برگردونم خواهر باکری میگه ما سه تا برادر داشتیم

هرسه تاشون شهیدشدن هیچکدومشون جنازشون به مانرسید اینجا طلاییست جوونا شما

عیدتون چیه که میاین اینجا میشینین اینجا که یه تیکه درخت نداره نه دریاست نه کیشه

اگه برگردین مدرسه ودانشگاه میخوایین بگین ما کجا بودیم چیزی دارین بگین میگین

که مارفتیم توبیابون لباس عیدمون چاذر سیاهمون که نشانه حضرت زهراست خاکی

کردیم اومدیم اما تو طلاییه من براتون میگم کجا اومدین وقتی از اینجا برگشتی سرتو

بالا بگیری وقتی میبیننت بهت بگن تو عیدکجابودی انقدبوی خدامیدی بهشون بگوما

رفته بودیم قطعه ای از بهشت مگه بهشت غیر از اینه اگه امسال عید شهدا دعوتتون

کردن رفتین خداروشکر کنین چون شهدا دلاتونوبوکردن گفتن چقد قشنگ محرم

عزاداری کردی دلاتون بوی حضرت زهرا میده حیف شما نیست ایام عید برین آلوده

بشین بیایین خونه ی ما بریم یه گوشه ای که حتی موبایل شماهم دیگه آنتنی نمیده از

دنیا شمارودور بکنیم تا راحت بشینی یه دل سیر گریه کنی مگه شما مشکل ندارین

هممون دلمون از یه جا رونده شده تابریم طلاییه چرا طلاییه آخه اینجا مقر ابالفضل

العباسه میدونی چرا اسم اینجاروگذاشتن مقر ابالفضل العباس  چون بچه ها وقتی تفحص

کردن طلاییه رو چون طلاییه خیلی شهید داره که هنوز پیدا نشده خیلی از این بچه ها

هنوزجنازه هاشونو به ما نشون ندادن بچه های تفحص چندروزگشتن هیچی پیدانکردن

گفتن مثه اینکه شهداباماقهرکردن لیاقت نداریم یه پلاک ببریم دله یه مادر مفقودالاثره شاد

کنیم یه نفر گفت بیایم به قمر بنی هاشم متوسل بشیم نشستن رو این خاکا متوسل شدن به

دستای بریده علمدار کربلا درسته عباس دستاش قعطه اما باب الحوائجه

خوده حسینم توکربلا هرجا کارش گیر میکنه به عباس متوسل میشد بعد

از توسل پاشدن این خاکارو کنار زدن دیدن یه جنازه زیر خاکه اوردن بیرون

دیدن اسم این شهید عباسه شهیدعباس امیری گشتن یه شهیده دیگه روپیداکردن

دیدن یه دستش تو یه عملیات دیگه قطع شده یه دستشم مصنوعییه بیرون کشیدن

دیدن اسمش ابولفضل ابولفضلیه فهمیدن اینجا خیمه گاه قمربنی هاشمه پدر شهید

میگفت پسرم اومده بود مرخصی انقد عجله داشت برگرده روزه آخرگفت باباجون

انقد دلم برا علی بن موسی الرضا تنگ شده دوسداشتم یه بار دیگه برم مشهدزیارت

باهمون حسرت رفت جبهه  شهید شد جنازشم برنگشت بعدازسال ها زنگ زدن بیایین

بچتون تو معراج شهداست شناسایی کنین ببرین میرن وقتی صورتشو میبینن میگن

آقا این بچه ی ما نیست پسر ما اصلا این شکلی نبود تحقیق میکنن میگن ببخشید

جنازه پسرتون اشتباهی رفته مشهد امام رضا ..امام رضا خاطر خواه این بچه هاست

یکی از راویا تعریف میکرد گفت یه سال یه کاروان اوردم بین اینا یه دختر دانشجو بود

توراه رفتیم شلمچه مسخره کرد فکه مسخره کرد اوردیم طلاییه مسخره کرد تو طلاییه

خاک تبرک دادم دست این بچه ها دادم دسته این خاکوپرت کرد گفت این چه مسخره بازییه

تحویل نگرفت شب رفتیم خرمشهر خوابیدیم دیدم اول صبح یه نفر داره درومحکم میزنه

دروباز کردم دیدم همین دختره دیدم گریه میکنه میگه منو زود ببر طلاییه گفتم تو که

میگفتی مسخرست گفت شب خواب دیدم یه شهیدی از طلاییه اومد به خوابم گفت تو

میدونی اونایی که میان طلاییه رو ما یکی یکی میریم دره خونشون دعوت نامه بهشون

میدیم کی تورو راه داده خونه ی ما اومدی اوردمضش طلاییه تارسید پابرهنه شد دویید

تواین خاکا خودشو میزدوگریه میکرد ..حالا خیالت راحت باشه بهت گفتن عید کجا بودی

بگو رفتم قطعه ای از بهشت اونجا همش میگفتیم خدا فقط خدا...زیارت قبول..

خیلی از حرفارونتونستم بزنم اگه نرفتین برین اگه از خدا دور شدین برین اگه دلتون

بارون میخواد برین اگه دلتون ابالفضل میخواد برین اگه تنهایین برین ایشاا.. باهم

همسفر بشیم شاید دعوت نامه نرسه دستتون لااقل امسال دلمونو پر بدیم طرفشون تا

تا دستمونوبگیرین...پس هرکی دوسداره الان این کارو انجام بده یه بلیط بگیریم ازخدا

ازهمین الانم باید بگیری چون جا پرمیشه ایشاا.. سال تحویل طلاییه...

  • اهــــالے آسمــــان