اهــــالی آسمــــان

هنـــوز براے شــهید شــــدن فـــرصت هست، دل را بــــاید پـــاک کرد. 【 【 امام خـــامنـہ اے 】 】

اهــــالی آسمــــان

هنـــوز براے شــهید شــــدن فـــرصت هست، دل را بــــاید پـــاک کرد. 【 【 امام خـــامنـہ اے 】 】

اهــــالی آسمــــان

وقتی حوصله ات سر میرود

چه لحظه قشنگی است

وقتی با خود فکر میکنی امام زمان(عج) هم مانند تو روزه است

وقتی لای قرآن را باز میکنی

چه لحظه عجیبی است

وقتی فکر میکنی حسیـن(ع) هم بالای نی همیـن قرآن را می خواند

کاش در این روزها وقتی لیست روزه گیران را امام زمان مرور می کنید

برای چند ثانیه هم که شده روی اسم مـن مکثی کند ... کاش

••●! ❤ چه آرزویی دارد این دلـ م ❤ !●••

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها
پیوندهای روزانه

۲۸۴ مطلب توسط «اهــــالے آسمــــان» ثبت شده است

۰۴
مرداد

من آنروز یک عشق داشتم ؛ پیروزی یا شهادت ، بعضی ها امروز  هر ساعت ، عاشق و معشوق  آدم های غریبه می شوند  و به سادگی دل می دهند و دل ربایی می کنند!

من آنروز از گل و لای و خاک سنگرها  بر لباسهای ساده ام  لذت می بردم و بعضی ها امروز از شلوارهای لی  خاک نما و پاره پوره خارجی !

من آنروز در جبهه زیر آفتاب داغ ، چفیه بر سر می انداختم تا نسوزم ، بعضی ها امروز رو سری از سر انداخته اند که موی سر به نامحرم نشان داده  و بسوزند ودیگران راهم بسوزانند !

من در شب قبل از عملیات بر دستانم  حنا می زدم  تا در جشن پیروزی  یا شهادت شرکت کنم ، بعضی ها امروز  بر چهره شان  هفت قلم مواد آرایشی خارجی می زنند  تا به نامحرم بگویند : من   های  کلاسم ،  نگاهم کنید !

من آنروز در وصیت نامه ام می نوشتم : خواهرم حجاب تو بر علیه دشمن از خون من موثر تر است ، بعضی ها امروز حتی در پروفایل شان می نویسند : همیشه به روز هستم ، دوره و زمانه  عوض شده  و عشق من مد گرایی و تقلید از غربی هاست !چادر را تجربه نکرده ام ، قدیمی است !

من آنروز در بیسیم از بچه های پشتیبان می خواستم از طرفم برای دشمن نخود و آجر و سنگ ( آتش) بفرستند ،  بعضی ها امروز به هر ناشناسی می گویند : برایم  شارژ بفرست !

من آنروز مشامم از بوی  دود و باروت پر بود و برای رسیدن به هدفم ، از آن لذت می بردم ، بعضی ها امروز از بوی الکل در انواع ادکلن های خارجی !

من آنروز خشاب و اسلحه ام را برای نابودی دشمن در بغل گرفته بودم و بعضی ها امروز سگ های نجس تزئینی گران قیمت را !

من آنروز در جبهه ، اوقات فراغتم را در چاله هایی ، قرآن و دعا می خواندم ، اسغفار می کردم و لذت می بردم ،  بعضی ها امروز در چت رو م ها  به دنبال عشق ناشناس و گمشده ساعتها به بطالت ، پرسه می زنند و روم عوض می کنند !

من آنروز در هنگام عملیات ، در گوشی  بیسیم ، یا زهرا(س) و یا حسین(ع)  می گفتم و بعضی ها امروز در گوشی خود ،از نفس ، عشق ، ناز و فدایت شوم به نامحرم و ناشناس!

  من آنروز در خط ، یک دست لباس خاکی داشتم وبا آن احساس غرور ، زیبایی و عزت کرده و شکر خدا می گفتم ،  بعضی ها امروز لباس های رنگارنگ خارجی و صورتی تزئین شده اما  خود انگاره ای زشت  که هیچگاه با تغییر مد ،از خودشان راضی نمی شوند !

من آنروز با ذکر استغفرالله وقت می گذراندم و بعضی ها امروز  با دگمه های بیجان موبایل برای اس ام اس های عاشقانه جدید  و یا کلیدهای کیبورد برای ارسال پی ام های عمومی دعوت به دوستی با نامحرمان در چت روم ها !

  من آنروز  باد گیرم را تا روی  دست و پا می کشیدم  تا شیمیایی نشوم و برای دفاع توان داشته باشم، بعضی ها امروز  شلوار و مانتوی کوتاه را انتخاب کرده اند که رهگذران را هم آلوده کنند ! 

من آنروز قبل از عملیات از حلالیت خواهی از همرزمانم  و بعد از عملیات ، از شکر خدا و یاد دوستان شهیدم صحبت می کردم و بعضی ها امروز از پایان سریال های عاشقانه   فارسی وان  و  من و تو   و مارک نوشیدنی های سر میز آنها !

من آنروز بعد از عملیات از بلندگوهای گوشه و کنار خط ، بهر نبردی بی امان ... را می شنیدم ، و بعضی هاامروز با سیستم گوش خراش ماشین بابا ، آهنگ های رپ با الفاظ رکیک به محارم !

من آنروز از اطلاعات شخصی  خود و دسته و گروهانم مراقبت می کردم تا دشمن از آن سوء استفاده نکند ، بعضی ها امروز  حتی مشخصات و عکس های شخصی و خانوادگی شان را بی پروا در فیس بوک و توئیتر  منتشر کرده  تا نامحرمان و بیگانگان هم آن را ببینند !

 من آنروز در خط مقدم ساعت ها بیدار می ماندم تا دشمن غافلگیرمان نکند بعضی ها امروز ساعتها برای ملاء عام و مد نمایی ، خود را تزئین می کنند تا با کار کم بهای خود ، نامحرمان را غافلگیر کنند!

من آنروز  به شوق شرکت در عملیات یا به یاد همسنگران شهیدم اشک می ریختم و قصد انتقام از دشمن را داشتم ، بعضی ها امروز برای شکستهای عشقی شان افسرده اند و قصد انتقام از تمام آدمها و زمین و زمان را دارند !

  من آنروز سرنگ ضد شیمیایی بر بدن خود شلیک می کردم ، بعضی ها امروز ، گونه بر رخ خود تزریق میکنند تا مبادا حقیر باشند ، و شاید بیشتر به چشم نامحرم بیایند !

من آنروز خواب را بر چشمانم حرام می کردم تا ذلیل حمله غافلگیرانه دشمن نشوم ، بعضی ها امروز خواب را با نگاه به مانیتور کوچک موبایل برای اعلام تعهد باطل به نامحرم ، بر خود حرام کرده اند!

نه !  این قرارمان نبود !  ما رفتیم تا شما نیز راهمان را ادامه دهید ، رفتیم تا امنیت امروز را به ارمغان بیاوریم  و تو بتوانی عفت و حجاب فاطمی را بر گزینی ! رفتیم تا دشمن ، نتواند حیای شما را به بی حیایی تبدیل کند ،رفتیم تا اطاعت کنیم از قرآن و رسول و اولی الا مر ، تو هم  مراعات کن !  بر گرد و اندکی بیاندیش  ؛  ... ما خون دلها  خورده ایم !

  • اهــــالے آسمــــان
۰۴
مرداد
نشست زمین شلمچه و مقداری خاک برداشت

خاکها رو از این دستش میریخت تو اون دستش

گفتم چی کار میکنی؟

گفت میدونستی این خاک با بقیه خاکها فرق داره؟

این خاک رازها داره...

این خاک دعا میکرد که گرم نشه تا وقتی رزمنده ای بدون دست از پشت

سر روی اون می افتاد نسوزه

این خاک زمانی که بارندگی میشد دوست نداشت که گل آلود بشه تا

نکنه رزمنده ای توی گل و لای برای قدم برداشتن سختش بشه

این خاک دوست داشت همیشه نرم باشه تا وقتی خمپاره میخورد روش

منفجر نشه تا شاهد تکه تکه شدن رزمنده ای نباشه

گفت ...


.
.
.
  • اهــــالے آسمــــان
۰۴
مرداد
سلام آقــــا


سپـــــرم دعــــای خیــــر شماست...


ایـــــنجا پر از سیاهــــی ست


دل خوشـــــمان کــــن به آن دعــــایی که رستــــگاری مان را تضمین می کند...


راستی آقــــا...


در لیــــالی قــــدر برای شـــــهادت مان ، از خــــدا دلـــــربایی کن


مـــــا را برای آنــــــروز آماده کن..."قربـــــانی شدن در رکـــــاب ت"


حاجتــــــی دگــــر ندارم

 https://fbcdn-sphotos-a.akamaihd.net/hphotos-ak-ash3/s480x480/549534_262047663904372_1294726871_n.jpg

 

 

عصـــــرِ جمعہ اے
................................................. هوایےتو شدم ..........
۔
۔
یاد حرفهاے استاد مے افتم ،
/غروبهای جمعه که دل می گیرد، بخاطر دل گرفتگی مولاست/
تو مےخواستے بیایے
، اما ، خیلےها تو را نمےخواستند
و دلت گرفتــــــــ ...
.
.
اُمیــــدِ جــــآن !!
جاے خالیت ......
تیر مےکشــــَد !
-----------------------------------------------------------------------------

  • اهــــالے آسمــــان
۰۴
مرداد

به نام خدایی که بهترین ها را برای بهترین ها میخواهد...

http://up.deltangekhodam.ir/images/zstylj2iuvwyac1s4ulg.jpg

تو میتوانی روسری نصفه نیمه ات را هی برداری و دوباره بذاری..

میتوانی گاهی بادبزنش کنی...

میتوانی مانتوی سفید کوتاه نازک چسبان بپوشی تا گرمت نشود...

میتوانی شلواری بپوشی که دمپایش تا صندل ات 20 سانتیمتر فاصله داشته باشد..

میتوانی جوراب هم نپوشی...

لاک هم لابد خنک کننده است...

بستنی هم لیس بزن روی نیمکت پارک...

بوی ادکلنت هم میتواند تا ده متر پشت سرت تعقیبت کند...

فرض کن اینها بلد نیستند مثل تو باشند...

فرض کن اینها عادت کرده اند به این پارچه ی سیاه در این گرما...

فرض کن گرمشان نمیشود...

فرض کن تو روشنفکری و اینها امل...

آخر تو چه میدانی چادر ترنم عطر یاس در فضای غبار آلود دنیاست...

آخر تو چه میدانی حجاب خنکا و زیبایی به وجود هر دختر مینشاند...

تو میتوانی خوش باشی به عرق نکردن در دنیا...


من نمیدانم

خنکای بهشت گوارایتان دختران چادری ...

ملائک چطور میخواهد حساب کند ثواب چادری های رمضان مرداد را 

منبع : http://aql.blogfa.com/

فاطمه نوشت: من به شخصه به چادرم عادت کردم و بهش عشق میورزم حالا چه توی آفتاب داغ چه توی سرما

 

 ++ شاعر نیستم ولی ؛
تقدیم به مردم مسلمان میانمار!


جرم من چست؟
تنها مسلمانی!!!

کشتنم را مباح میدانی؟

من از این سوختن هراسم نیست
تو خودت را چه میخوانی؟

سوختنم را نظاره گر باشید
این نشانه های ویرانیست ...!

  • اهــــالے آسمــــان
۲۵
تیر

بسم الرب شهدا و الصدیقین

-           امشب رو میمونم!

-          جانبازی؟

-          بله!

-          کارت شناسایی داری؟

-          فراموش کردم.

-          مدرکی..چیزی!

-          گفتم که همراه ندارم.

-          نامه ایی، چیزی، گفتی که جانبازم؟

-          هستم!یه دفعه اومدم تهرون.

-          شرمنده!باید کارت باشه.

-          بالاخره راهی چیزی!

-          شرمنده...

-          من توی سرما، شب رو کجا برم؟

-          مامورم و معذور!

-          همین؟خب دروغ که نمیگم.

-          قصد جسارت ندارم.یه مورد مثل شما پیش اومد و من هم اطمینان کردم اما طرف جانباز نبود،بعدش کلی دردسر کشیدم!

-          یعنی دارم دروغ میگم؟

-          گفتم جسارت نکردم.

-          توجیه نکن!

-          برداشت شماست آقا!

-          جالا من چیکار کنم؟

-          شما بگید من چیکار کنم آقا؟ لااقل مدرکی چیزی؟

-          مدرک..ببینم..آه..بفرما!این خوبه؟

-          تـ تـ تـ تـورو خـ خدا...چــ چــ چشمتون رو بــ بــ بردارید از روی میز!

جانباز

«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»

  • اهــــالے آسمــــان
۱۷
تیر
....تازه داشت عاشق شدن رو تمرین می کرد که معشوقش پرزدو رفت...هنوز بعداز سی سال تا اسمشو میاری اه می کشه و از گوشه ی چشمش چند قطره اشک رو دامنش میفته...برا سلامتی همسران شهدا

 

 

✘ وقتی خدا از پشت ، دستهایش را روی چشمانم گذاشت ، از لای انگشتانش آنقدر محو دیدن دنیا شدم که فراموش کردم منتظر است نامش را صدا کنم ...✘

 

گفتم:...نه!

این عملیات حساسه. ممکنه زخمی بشی و فریاد بزنی.

گفت: قول می دم...

اون طرف رودخانه جسد زخمیش رو پیدا کردیم که دهان خودش را پر از گِل کرده بود.....!!

سر قولش موند...!!
  • اهــــالے آسمــــان
۱۲
تیر

بسم رب المهدی(عج الله علیه وآله)...

+ یـﮧ لحظه هایـﮯ هست کـﮧ من در خوابم ... خواب غفلت...

یـﮧ لحظه هایـﮯ هست کـﮧ من بـﮧ کل فراموش میکنم وظایفم رو...

یـﮧ لحظه هایـﮯ هست کـﮧ اصلا انگار نـﮧ انگار کـﮧ یـﮧ امام "زنده" و "ناظر" داره در زمان من زندگـﮯ میکنـﮧ

یـﮧ لحظه هایـﮯ هست کـﮧ من خون بـﮧ دلش میکنم...

یـﮧ لحظه هایـﮯ هست کـﮧ میگم "آقاجان شرمنده ام" ولـﮯ خیلـﮯ زود همـﮧ چـﮯ یادم میره...

یـﮧ لحظه هایـﮯ هست کـﮧ من اصلا سرباز خوبـﮯ نیستم..

✔ من اسم این لحظـﮧ ها رو ((( هـــمـــیـــشـــﮧ))) گذاشتـﮧ ام...

او خواهد آمد

دریافت تصویر با اندازه اصلی

++ مهدیــــآ..

اگر نبودنت را با ساعت شنـﮯ اندازه مـﮯ گرفتیم،اکنون بـﮧ اندازه یک صحرا گذشتـﮧ است...

 

+++ یک نیمـ شعبان دیگر در فراق یار..

ابشری یَا فَاطِمَـﮧ إنّ المَهدِیَ  مِنکَ ... مادرتــان چشم بـﮧ راه است...
 
 
++++ رسم شده بود توی شیراز که علما و پیش نمازهای معروف، می آمدند تشییع شهدا. و حتی تلقین می خواندند برایشان.

بعد از عملیات بیت المقدس و فتح خرمشهر هم، شهید آوردند شهر؛ و همین مراسم برقرار بود . . .
حاج آقا طوبایی، پیش نماز مسجدِ کوشک عباس علی شیراز هم آمده بود.
حاج آقا موقع تلقین دادن، وقتی رسید به نام حضرت حجت، حالش منقلب شد، ضعف کرد و سست شد. حتی خودش نمی توانست بیاید بالا و کشیدنش بیرون!
پرسیدند:  چی شد حاج آقا؟ 
گفت: به اسم آقا که رسیدم، شهید به احترام سرش را خم کرد روی سینه! حس کردم، امام زمان (عج) اینجاست و او احترام می گذارد.

 

بدون شرح تر از بدون شرح

 

فاطمـﮧ نوشت: دلــ م تنگ شده برآی خودم...همآن خودی کـﮧ علاوه بر عآشق مولآیش بودن مطیع هم بود امآ حالا ...

 چندی است نیــآمده ام و شآید هم نیآیم... همـﮧ دوستآن لطف بسیاری دآشتند ان شالله جبران کنم..البتـﮧ اگر بتوآنم...

 

اللهم عجل لولیک الفرج 

«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»

  • اهــــالے آسمــــان
۲۰
خرداد
بسم الرب الحسین(علیه السلام)...


فقط جهت تنگی بی حد و حساب دلم :

این روح ِ تکـہ تکـہ، بوریـا شـد بهـر بی کفنـی ات ارباب...

اصلاً تو بگـو،یک دل اگـر چقدر شود می گوییـم تنگ شـده است؟


مغـزم،اعصابـم،قلبـم،روحـم،روانـم،


تک تک ِ جوارج این تن،تنگ و تشنـہ است...


بیمـار ِ داغ ِ تـوأم...


دلـم شِفـا،از نوع ِ کـرم و نگـاه و دعوت تـو می خواهد...


دلـم،بودن و هرولـہ و درجـا مُـردن در چنین جمعی را می خواهـد
...

دلـــم [ ..
] می خواهـد...

.

.
.

ارباب ح س ی ن (علیه السلام)


آخ کـہ چـقـــــــــــــــدر این نـام بـہ تـو می آید ...



فاطمه نوشت:
دوبــــاره مـــــــرغ روحـــــم هــــــوای ڪـــــربـــــلا ڪــرد

دل شــڪــســتـــ ه ام را اســــیــــر و مـــبـــتـــلا ڪــرد


زِسَـــــر گــــذشـتــ ه اشــڪــم بــ ه لـب رسـیـده جـانـم

ڪــ ه هــر چــ ه ڪــرد بــا مــن فـــراق ڪــربــلا ڪــرد


راســتــی . . . آهــــــای رهـــگـــذرهـــا . . .

ڪـــربـــــلا ڪــجــاســت ؟ ؟ ؟

«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»

  • اهــــالے آسمــــان
۱۵
خرداد

به نام حضرت دوست ... که هرچه داریم از اوست...


ای تکیه گاه محکم من، ای پدر جان ، ای ابر بارنده ی مهر و لطف و احسان. . .


ای نام زیبایت همیشه اعتبارم، زدن بوسه به دستت ، هست افتخارم . . .

تبریک به کسی که نمی دانم از بزرگی اش بگویم یا مردانگی، سخاوت، سکوت، مهربانی و… بسیار سخت است …

پدرم عزیزم روزت مبارک . . .

بابای ماست خامنه ای ..

.

     «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»

  • اهــــالے آسمــــان
۱۰
خرداد

بسم الرب شهدا و الصدیقین...

+ بدجوری زخمی شده بود...

رفتم بالای سرش...

نفس نفس می زد...

بهش گفتم زنده ای ؟

گفت: هنوز نه!

خشکم زد...

تازه فهمیدم چقدر دنیامون با هم فرق داره...

اون زنده بودن رو توی شهادت می دید و من ...

 

                                                                                                        منبع: سالنامه شمیم یار ۹۱


++ می گن : موجیه ! دیوونه است ! باید ازش دور شد . باید قرصهاش سر موقع به خوردش داد . باید دست و پاش رو به تخت بست . باید زندانیش کرد .




می گن : موجیه ! امیدی بهش نیست ! عقل درست حسابی نداره . باید از عاقل ها دورش کرد باید مراقب بود به عقلا !!! آسیب نزنه . باید ...



می گن : موجیه ! باید بهش برق وصل کرد . اصلا باید خشکش کرد و به دیوار زدش !

می گن : موجیه !

اونها نمی فهمند که اون فقط عاشقه ... 


فاطمه نوشت: حسش نیست نظرات پست قبل تایید کنم و جواب بدم. ان شالله جبران می کنم

معنی دوراهی میدونی چیه؟ من الان اونجام پس دعـــــــــــــــــآیمــ کـــــــــــــن ....


                                      «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»

  • اهــــالے آسمــــان