امداد غیبی..
به نام تنها یاری دهنده در سختی ها..
این درمورد یکی از امدادهای غیبی که برای من اتفاق افتاده..
این یه نوشته و یه تشکر از خداست ببخشید که مخاطبم خدا قرار دادم..
خداجـــــــــــونم سلام
اومدم بگم حتما مصلحتت بوده که امروز توی این بارونی که اگه یک دقیقه زیرش می ایستادی موش آب کشیده میشدی از اتوبوس جا موندم (آخه اتوبوسای ما هر 30 دقیقه یه بار میاد ) و مجبور شدم دقیقه 30 زیر بارون بایستم و شبیه موش آب کشیده بشم و ...
و وقتی اومدم خونه و اعصابم از دنیا خورد بود میخواستم با همه دعوا کنم و البته این کار احمقانه کردم و از اونجایی که به مامان جونم گفتم کارای خونه روزای فرد بامن رفتم برای درست کردن نهار و توی روغن داغ هویج یخ زدهریختم و اونا هم آتیش گرفت اما مطمئنم این از امداد های غیبی بوده که پردمون آتیش نگرفت آخه گازمون با پرده هیچ فاصله ای نداره یعنی دقیقا بهم چسبیدن
خدایا خیـــــــــــــــــــــلی دوستت دارم یعنی یه چیزی بیشتر از خیـــــــــــــــــــــلی ...
وقتی فقط حکمت یکیش فهمیدم تو کفش موندم چون مامانم میگن اون اتوبوس ما نبوده بلکه خط2/22 بوده یعنی اگه سوار میشدم میرم شرق مشهد جای الماس شرق ان سر دنیا و اون وقت خر بیار و باقالی بار کن..
خدایا فقط میتونم بگم عاشقـتــــــــــــــــــم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ . ن ۱ : هر کی منو میشناسه اصلا دوست ندارم بیاد این مسئله رو به روم بیاره چون شاید یکی اومده باشه و اینو بخونه از فرط فضولی نه ببخشید از فرط کنجکاوی
پ. ن. ۲ : و در ضمن ببخشید که مهاوره ای نوشتم نه کتابی
- ۹۰/۰۸/۱۰