طلائیـ ـ ـه عجب طلائیـ ـ ـه !!!
به نام خدایی که بهترین ها را برای خودش برد و میبرد و خواهد برد...
یادش بخیر طلائیه...
وقتی وارد شدیم یه تابلو چوبی بزرگ توجه رو به خودش جلب می کرد. روی تابلو نوشته بود: هر کس در طلائیه ایستاد اگر در کربلا هم بود می ایستاد(شهید میثمی).
همه از کنار این تابلو می گذشتند، اندکی تأمل می کردند، یافته یا نایافته به راه خود ادامه می دادند.
تمام شد...
برگشتیم...
تنها چیزی که برایمان ماند خاطره ای بود که کم کم همان هم روبه تاریکی می رفت که روزی صدای دلنوازی مرا با خود برد به همان حال و هوا...
می گفتند صدای حاج آقای مهدوی است.
چه زیبا بود شنیدن آن بیانات و صحبتها و نقل خاطرات بعد از مدتی دوری...
دلـــــ نوشت: نمیدونم این روزا دل من داره پیشواز میره یا نه واقعا اونا دارن یاراشون دستچین میکنن؟؟؟
هرچی هست میدونم دعوت نمیشم .میدونم خیلی بی لیاقتم.هیچ وقت اینقدر ناامید نبودم. حی ضرب المثل در ناامیدی بسی امید است هم قبول ندارم
پی نوشت: میگن هرچه از دل براید بر دل نشیند نمیدونم تو(جسارت نشه منظورم همون شماست) چی میگی اما من اینو با بغض نوشتم. ازدلم برامد امیدوارم بر دلت نشیند.
پی نوشت:برام دعا کن در به در دنبال کاروان خالی راهیان نورم (البته اگر شهدا دعوتم کنن که مطمئنا دعوت نمیکننم
) تا حالا که سرم به سنگ خورده حتی یه بار ثبت نام شدم و کنسل شد
پی نوشت: این روزها خیلی دمغم .حال و حوصله هیچ کاری ندارم
. دیگه از اون فاطمه شاد و خوشحال خبری نیستهمونی که هر وقت پیش دوستاش میرفت صدای خندشون به آسمون ها میرسید. تصمیم داشتم یه متن خیلی خیلی زیبا در مورد طلاییه بذارم اما فعلا نشد.وعده دیدار دفعه بعد با پستی برای طلاییه و ان شالله طلاییه
پی نوشت: دلیل اینکه اینقدر به طلاییه ارادت دارم پست بعدی میگم.
پی نوشت:از این به بعد پی نوشتها کوچیکن و آخر هر پست صلوات گذاشته میشه دلیلش بعدا میگم چون واقعا الان حالم خوب نیست.
«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
- ۹۰/۱۰/۲۹
اول از همه می خواستم از وبلاگ خوبتون و زحماتی که برای اون می کشید تشکر کنم. انصافا دستتون درد نکنه، گل کاشتید. من که خیلی لذت بردم...
ایکاش همه ی بلاگ نویسها اینطوری بشن
به وب من سر بزن !