ما را چہ مے شود ؟!
هـــــو دوسـ♥ــت...
+ ما را چہ مے شود؟
تا گردن
در نسیان فرو رفتیم...
دل چند مادر و همسر و کودک ریش شد
...
تا ریشہ مان حفظ شود...
چند نوجوان و جوان و تازه داماد تمام تنشان ریش شد تا نشود این کہ الان هست...
تا ریش نشود شلوارهامان
...
تا نشود 2 متر پارچہ ے شلوار 1 متر و نیم پاره !
تازه من فہمیدم در لباس چیزے به عنوان آستین وجود نداشتہ
...!
و این من در آوردے یه مشت خشکہ مذهب ست ...
که قصد داشتند تیشہ بزنند بر ریشہ تمدن و تجدد...
آخر در شہر ما ...
در شہر متمدن ما !
مانتو ها آستین ندارند
...
و اُمُل ها باید شہر را زیر پا بگذارند تا مانتوےآستین دار پیدا کنند !
+وااای بـر مـــآ!!!
++ ܓ دلـــــم لـــک زده اســـت بــــرای یـــک ثانیـــه ســــرگذاشـــتن روی…
ضــــریحـــــت " ح س ی ن "
+++ سال هــــــــآست دارم حســـآب مے کنم، چگونه مـــن به اضافه ” تــــو “، شـــد مـــن؟!!
یـــــآ ایهــــــآ العـــــــزیز...
++++ رو به راهم !... رو به راهی که رفته ای ... رو به راهی که مانده ام ... !
«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
- ۹۱/۰۶/۲۳
ما یک پیاله ایم که لبریز باده ایم
این یک پیاله را به ملک هم نداده ایم
با هر سلام صبح به اقایی بی کفن
انگار رو به روی حرم ایستاده ایم
السلام علیک یا ابا عبدالله