به نام خدایی که گاهی تنهایت میکند تا خودش باشد و خودت...
دلم برای کمیل...برای طلائیه.. برای شلمچه... برای اعتکاف ...برای رمضان... برای حضور... برای خلوت... برای خودم...تنگ است...
یک راهیان نور، یک اعتکاف، یک زیارت، یک نیمه شعبان، یک رمضان، چند شب قدر، یک سال ...
یک دل خرج کردیم،چقدر گران بود خدا..
اگر پشتش تو باشی هزار ها هزار از این دل ها فدایت..
ولی اگر تو نبودی و نفس نشسته بود..
پشت همه این ها،حیف و صد حیف.... چه خسرانی کرده ام..
خدایا ...
چه لحظه هایی که در زندگی تو را گم کردم اما تو همیشه کنارم بودی ....
کاش میشد حداقل در تنهایی هایم تو را میدیدم ...کـــــــــاش....
دلـــ نوشتـــ :باز همــ عاشقیــ و بیــ سر و سامانیـــ و دلدادگیـــ نزدیکـــ استـــ باز همــ دلـــ هوایـــ تو دارد اندکیـــ ماندهــ فقطــ تا رجبـــ آغاز شود... و اعتکافشـــ در حرمـــ مولایمـــ دلمـــ بدجور برایشــ تنگــ استـــ...
اطلاع رسانی نوشت: مشهدیا و یا کسانی که امکانش دارن اواسط خرداد بیان مشهد کاری دارمتان...

++ موقع نمازش که می شد، فرشته چپ و راست، عزا می گرفتند که چه کنند؛
««إیاک نعبد» را جزء حرفهای خوبش بنویسند یا جزء دروغهایش!..؟
+++ آری حضرت خورشید، نامت که بیاید، دلمان هری میریزد، بس که دوستت داریم...
به جمعهها که میرسیم، آسمان ما رنگ انتظار میگیرد...
غروبهایش که دیگر هیچ...
آسمان همهجا یکرنگ نیست، آسمان ما آبیتر است...
فاطمه نوشت: تنها کاری که از دستم برمیاد این ِ که روزها برای ظهور 100 صلوات با عجل فرجهمش بفرستم...

کاملا بی مربوط نوشت: نمیدونم چرا کلا به پسرا آلرژی دارم..انگار بدنم کهیر میزنه... دیروز رفته بودم خونه دوستم هی با خودم کلنجار میرفتم آخر بهش گفتم همون عکس داداشت برگردون حالت تهوع بهم دست میده...و متعاقبا عکس داداشش هم که توی حال بودبرداشتم آوردم چپه کردم!!!!
«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»