اهــــالی آسمــــان

هنـــوز براے شــهید شــــدن فـــرصت هست، دل را بــــاید پـــاک کرد. 【 【 امام خـــامنـہ اے 】 】

اهــــالی آسمــــان

هنـــوز براے شــهید شــــدن فـــرصت هست، دل را بــــاید پـــاک کرد. 【 【 امام خـــامنـہ اے 】 】

اهــــالی آسمــــان

وقتی حوصله ات سر میرود

چه لحظه قشنگی است

وقتی با خود فکر میکنی امام زمان(عج) هم مانند تو روزه است

وقتی لای قرآن را باز میکنی

چه لحظه عجیبی است

وقتی فکر میکنی حسیـن(ع) هم بالای نی همیـن قرآن را می خواند

کاش در این روزها وقتی لیست روزه گیران را امام زمان مرور می کنید

برای چند ثانیه هم که شده روی اسم مـن مکثی کند ... کاش

••●! ❤ چه آرزویی دارد این دلـ م ❤ !●••

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها
پیوندهای روزانه

۲۸۴ مطلب توسط «اهــــالے آسمــــان» ثبت شده است

۱۴
آبان

به نام خداوند بخشنده مهربان همانی که مظهر ببخشش است...

خدایا...

خدایا مرا بخش  اگر صدایت نمیزنم! فراموشت نکرده ام...

خدایا مرا ببخش اگر چیزی از تو نمی خواهم! همه چیز را از تو گرفته ام...

خدایا مرا ببخش اگر طنابم را گسسته ام! پوسیده بود محکمترش را می خواهم...

خدایا مرا ببخش اگر به سوی دیگری میروم! در این سو رهیافتگان کمترند...

خدایا مرا ببخش اگر آتش عشقت را با اشک هایم بیرون می رانم!دارم شعله ور می شوم...

خدایا مرا ببخش اگر خوپرستم! در وجودم تو را یافته ام...

خدایا مرا ببخش اگر به دنیا دل بسته ام! در شوره زارش رد تو را می جویم...

خدایا مرا ببخش اگر در عشقت کفر می گویم! قلبم گنجایش این همه رحمت را ندارد...

خدایا مرا ببخش اگر چشمانم را بسته ام! میخواهم امشب خواب تو را ببینم...

بخشش...

  • اهــــالے آسمــــان
۱۳
آبان

به نام خداوند حکیم...

*من از خدا خواستم تا از درد ها آزادم سازد*

  خدا گفت: نه!

 

  درد و رنج تو را از این جهان دور کرده و به من نزدیک تر می­سازد! 

  • اهــــالے آسمــــان
۱۳
آبان

به نام خدای غریب الغربا...

مدینه نرفته ام اما هر لحظه بویی به مشامم میرسد...

گمان کنم بوی بقیع قریب است...

شهادت کاشف علوم پنجمین ستاره امامت و لایت . محمد بن علی .ملقب به باقر

بر همه مسلمان تسلیت باد

 

برای دیدن  عکس از قبل و بعد تخریب ضریح مطهر به ادامه مطلب برو...

 

  • اهــــالے آسمــــان
۱۲
آبان

به نام خداوند رنگین کمان...

سرمشق های آب بابا یادمان رفت...

رسم نوشتن با قلم ها یادمان رفت...

شعر خدای مهربان را حفظ کردیم اما ...

اما خدای مهربان را یادمان رفت...

123

  • اهــــالے آسمــــان
۱۲
آبان

به نام خداوند صابران..           

اگر من جای او بودم

همان یک لحظه اول

که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان

جهان را با همه زیبایی و زشتی

بروی یکدگر ویرانه میکردم .

 

عجب صبری خدا دارد !

عجب صبری خدا دارد...

کجا میری تموم نشده بقیش توی ادامه مطلبه...

  • اهــــالے آسمــــان
۱۰
آبان

به نام تنها یاری دهنده در سختی ها..

لطفا کسایی که منو میشناسن این مطلب نخونن

این درمورد یکی از امدادهای غیبی که برای من اتفاق افتاده..

اصل مطلب توی ادامه است یادت نره بخونیش ...

  • اهــــالے آسمــــان
۰۹
آبان

به نام دانا ترین دانایان..

زنی با لباسهای کهنه و مندرس، و نگاهی مغموم وارد خواروبار فروشی محله شد و با فروتنی  

از صاحب مغازه خواست کمی خواروبار به او بدهد. به نرمی   گفت   شوهرش بیمار است و  

  نمیتواند کار کند و شش بچه شان بی غذا مانده اند

جان لانک هاوس، با بی اعتنایی، محلش نگذاشت و با حالت بدی خواست او را بیرون کند .زن نیازمند،

 در حالی که اصرار میکرد گفت :آقا شما را به خدا به محض این که بتوانم پول تان را می آورم .   

      جان گفت :  نسیه نمی دهد

 مشتری دیگری که کنار پیشخوان ایستاده بود و گفت و گوی آن دو را میشنید به مغازه دار گفت 

  ببین خانم چه می خواهد، خرید این خانم با من.

    خواربار فروش با اکراه گفت: لازم نیست، خودم میدهم. لیست خریدت کو؟

      لوئیز گفت: اینجاست.

 لیست را " بگذار روی ترازو. به اندازه وزنش، هر چه خواستی ببر."

لوئیز با خجالت یک لحظه مکث کرد، از کیفش تکه کاغذی در ‏آورد، و چیزی رویش نوشت و ‏‏آن را روی

 کفه ترازو گذاشت.

 همه با تعجب دیدند کفه ی ترازو پایین رفت خواروبار فروش باورش نشد.

 مشتری از سر رضایت خندید مغازه دار با ناباوری شروع به گذاشتن جنس در کفه ی ترازو کرد. 

کفه ی ترازو برابر نشد، آن قدر چیز گذاشت تا کفه ها برابر شدند در این وقت خواروبار فروش با تعجب

 و دل خوری تکه کاغذ را برداشت ببیند روی آن چه نوشته شده است .

 کاغذ، لیست خرید نبود،  

   دعای زن بود که نوشته بود:" ای خدای عزیزم، تو از نیاز من با خبری، خودت آن را بر آورده کن "

    مغازه دار با بهت جنس ها را به لوئیز داد و همان جا ساکت و متحیر خشکش زد.

   لوئیز خداحافظی کرد و رفت  .


  فقط اوست که میداند وزن دعای پاک و خالص چه قدر است.


     شما چی توی کاغذ دلتون مینویسید؟

 

  • اهــــالے آسمــــان
۰۹
آبان
به نام او که در کتابش گفت انا اقرب الیه من حبل الورید...

 

کودکی بیش نبود ، شنیده بود خدا آن بالاهاست ، در آسمان ها

دستانش را که بلند کرد ، خواست خدا را ببیند ، بیشتر سعی کرد، روی نوک پاهایش ایستاد ، دستانش را به راستای آسمان کشید اما نتوانست

بر سکویی ایستاد می خواست خدا راببیند اما باز هم کوتاه بود ، کوتاه....

بر دامنه کوهی رفت نتوانست

بر قله رفت نتوانست

او شنیده بود خدا آن بالاست اما نشینده بود خدا دیدنی نیست

با زبان شیرینش می گفت که : بابام همیشه میگه جوینده یابنده است

بزرگتر که شد بر فراز بلندترین برج ها رفت



باز هم خدا را ندید

به ابرها سری زد آنجا بلندترین جا بود

اما باز هم کوتاه بود

می پنداشت دیدن خدا در پیمودن ارتفاع بالاست

بعد از ابرها ، نا امید شد

گریان شد

غمگین شد ...

....

سر بر سجده نهاد و گریست و گریست و گریست....

پیرتر که شد

به آرزویش رسید

او خدا را در قلبش یافت

همه چیز در قلب او بود

و خدا را یافت در
قلبش

در وجودش ....

 

  • اهــــالے آسمــــان
۰۸
آبان

به نام تنها یار همیشگی من...

اگر تنها ترین تنها شوم باز هم خدا هست

 

میدونم از همه تنها تری

میدونم بیکس تر از هر آدمی

شده دلت بگیره؟

وقتی دلت میگیره چیکار میکنی؟

با کی حرف حرف میزنی؟

بهم میگی:

هر وقت دلت گرفت، هروقت سنگ صبور پیدا نکردی

ناامید نشو

منو صدا کن

حالا دارم صدات میکنم

تویی سنگ صبورم

میشنوی؟

میخوام بگم:

چرا...

چرا دوست داشتن اینقده سخت شده؟

چرا نمیشه به کسی اعتماد کرد؟

جرا آدما اینقده حریص شدن؟

میدونی چرا؟

از همه کس و از همه چیز بریدم

دلم فقط به خودت گرمه

نفسم ...

همیشه نمیشه همه چیز گفت

واسه فرار از گفتن ... بهترین راهه

اما میدونم تو نگفته و ندیده

میدونی چی میخوام بگم

پس ناگفته میگم:

...

 ...

  • اهــــالے آسمــــان
۰۸
آبان

به نام بهترین یاران...

امروز فهمیدم عشق وجود داره اما هر کسی لیاقت عاشق شدن رو نداره...

امروز فهمیدم عشق وجود داره اما هر کسی ارزش عشق ورزیدن رو نداره...

امروز فهمیدم عشق وجود داره اما ممکنه یه روزی از بین بره...

امروز فهمیدم روزهای عمرم چقدر بیهوده گذشته...

امروز از ته قلبم آرزو کردم کاش یه نفر بود که می تونستم باهاش حرف بزنم...

امروز فهمیدم چقدر تنهام...

امروز فهمیدم چقدر از خدا دورم...

اما میدانم الهی من لی غیرک....

  • اهــــالے آسمــــان