Title-less
شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۱، ۰۷:۱۲ ب.ظ
....تازه داشت عاشق شدن رو تمرین می کرد که معشوقش پرزدو رفت...هنوز بعداز سی سال تا اسمشو میاری اه می کشه و از گوشه ی چشمش چند قطره اشک رو دامنش میفته...برا سلامتی همسران شهدا
✘ وقتی خدا از پشت ، دستهایش را روی چشمانم گذاشت ، از لای انگشتانش آنقدر محو دیدن دنیا شدم که فراموش کردم منتظر است نامش را صدا کنم ...✘
گفتم:...نه!
این عملیات حساسه. ممکنه زخمی بشی و فریاد بزنی.
گفت: قول می دم...
اون طرف رودخانه جسد زخمیش رو پیدا کردیم که دهان خودش را پر از گِل کرده بود.....!!
سر قولش موند...!!
این عملیات حساسه. ممکنه زخمی بشی و فریاد بزنی.
گفت: قول می دم...
اون طرف رودخانه جسد زخمیش رو پیدا کردیم که دهان خودش را پر از گِل کرده بود.....!!
سر قولش موند...!!
- ۹۱/۰۴/۱۷