اهــــالی آسمــــان

هنـــوز براے شــهید شــــدن فـــرصت هست، دل را بــــاید پـــاک کرد. 【 【 امام خـــامنـہ اے 】 】

اهــــالی آسمــــان

هنـــوز براے شــهید شــــدن فـــرصت هست، دل را بــــاید پـــاک کرد. 【 【 امام خـــامنـہ اے 】 】

اهــــالی آسمــــان

وقتی حوصله ات سر میرود

چه لحظه قشنگی است

وقتی با خود فکر میکنی امام زمان(عج) هم مانند تو روزه است

وقتی لای قرآن را باز میکنی

چه لحظه عجیبی است

وقتی فکر میکنی حسیـن(ع) هم بالای نی همیـن قرآن را می خواند

کاش در این روزها وقتی لیست روزه گیران را امام زمان مرور می کنید

برای چند ثانیه هم که شده روی اسم مـن مکثی کند ... کاش

••●! ❤ چه آرزویی دارد این دلـ م ❤ !●••

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها
پیوندهای روزانه

۱۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۱ ثبت شده است

۱۷
فروردين

بسم رب الزهرا (سلام الله علیها)...


+ بعد از  پیامبر (صل الله علیه وآله)...

در زدن در مدینه فرق کرد؛

با دست نمی زنند با لگد...


++ و میدان نبردی بود بین در و دیوار...

اما میدانی تنگ...


+++ اما در سوخته زود می شکند...


++++  بوی دود و یاس با هم درآمیخته ِ می آید...


+++++ این روزها صدای در نیز روضه خوان است...

یوسف زهرا تسلیت یک گناهکار را بپذیر...

آقا جان بیا و قبر مخفی مادرت را آشکار کن...

بیا و انتقام سیلی و بازوی نیلی و قد خمیده او را بگیر...


کلیپ عنایت حضرت زهرا(سلام الله علیها) به یک جوان که زیر خروار ها گنــاه بود ...




«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»

  • اهــــالے آسمــــان
۱۶
فروردين

یه بار زنگ خونمون رو زدند
پدرم که اتفاقاً اون روز منزل ما بودند بدون اینکه بپرسن کیه در رو باز کردند . دیدم یه پیرزن اومد داخل حیاط
زود رفتم ببینم چیکار داره چون همینجوری داشت میومد داخل اتاق!
یه هو استرس برم داشت .
گفتم بله مادر امری دارین ؟
یه صدای سوووت گوش آزاری هم از سمعکش به گوش می رسید .
گفت : یه جا ندارین من بیام بخوابم ؟ گفتم جااااااااان ؟ نه مادر بفرمائین بیرون خواهشاً . جامون کجا بود بابا . گفت حالا چرا اینجوری صحبت می کنی ؟ (یکم ترسیده بودم )
گفتم چیجوری ؟ بابا ما جا نداریم . بفرمائین بیرون مادر .
رفت ...

خلاصه اون روز گذشت ... چند بار دیگه هم تو کوچه دیدمش ... هر دفعه داشت از یکی سوال می پرسید یا یکی راه رو نشونش می داد یا یکی دستشو می گرفت .
یه بار که یه زن دستشو گرفته بود و داشت می بردتش کنجکاو شدم از مغازه دار توی کوچه پرسیدم :
علی آقا این پیرزنه جریانش چیه ؟ انگار کسی رو نداره درسته؟ یه جووریه نه ؟
علی آقا یه آهی کشیدو گفت : خدا عاقبت همه مارو به خیر کنه .
فلان خونه رو دیدی اونجا که زیرش یه مغازه هم داره ؟
گفتم آره دیدم
گفت : مال این پیرزنه هست که البته  آلزایمر (فراموشی ) داره
پسرش هم خونه و مغازه رو گرفته و مادرش رو انداخته بیرون . مادرشم هر روز باید التماس اینو اون رو کنه تا عصای دستش باشن .
.
.
.
.
.
.
.

یه هو انگار غم دنیا رو سرم خراب شد ...
.
.
پیاده پشت سرشون راه افتادم و فکر کردم ...
.
.
به شب بیداری های مادر
به غصه های مادر
به تر و خشک کردن ها
به درد زایمان
به تحمل 9 ماه بارداری
به خوراندن شیره جان به فرزند
به همه سختی ها ... به همه سختی ها
به همه سالها
.
.
.
.
و آخر هم این ؟
مادر ...
.......... مادر ...


  • اهــــالے آسمــــان
۱۶
فروردين
  • اهــــالے آسمــــان
۱۴
فروردين

بسم رب الزهرا (سلام الله علیها)...

+ یاس را

در کوچه چیدند؛

طوبا و رازقی، در خانه خشکید.

«بنی هاشم اعضای یکدیگرند..»


++ آب مهریه مادر است و پسر کشتی نجات،

چه می کنند این مادر و پسر...

فاطمه نوشت: نمیدونم چم شده...!!!حوصله هیچ کس و هیچ چیز ندارم...انگار اصلا اینجا نیستم...هنوز به این دنیا و شهر نیومدم هنوز طلاییه ام... قلب و روحم اونجاست کانال کمیل میگم..فقط جسمم اینجاست...مشهد امام رضا..حتی حرم هم گنگ بودم اما احساس دلتنگی داشتم ولی غریبه بودم انگار..(چـــــــرا؟؟؟؟)

«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»

  • اهــــالے آسمــــان
۱۱
فروردين

بسم الرب الزهرا(سلام الله علیها)...


+ پشت درب خانه مادر جان گرفت و جان گرفت...

با دیدن علی، جان گرفت...

با مظلومیتش * از علی جان گرفت...

           


پی نوشت :هرچه کردم نتوانستم بیشتر از مظلومیت کلمه ای بگم...

اهل روضه یکفی بالاشاره

فکر نوشت: از محرم تا حالا چقدر تغییر کردی؟؟؟ آماده ورود به فاطمیه هستی؟؟؟

فاطمیه نشت: اندکی فکـــــــــــــــــر....

ادامه مطلب نوشت: بیا کارت داره و دارم ....

جمعه نوشت: برای تعجیل در فرج صاحب الزمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) صلوات (سمت راست قسمت امکانات وب)

«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»

  • اهــــالے آسمــــان
۰۴
فروردين

بسم رب المهدی(عجل الله علیه وآله)...

حسین جان:

سائل وسینه زنی، سیب، سحر، سوره فجر و سوز دل...

بهر عزای تو دمادم داریم
هفت سین کرمت جور همیشه آقا

ما فقط یک "سفر کرب و بلا" کم داریم...


ماه دوازدهم سال 1390 هم رفت ...

خوشا به حالت سال 90 که ماه دوازدهمت را دیدی ما که هنوز در فراق یاریم ...

به امید آنکه ما با گناه نکردنمان آخرین سال فراق را رقم بزنیم...


دلـــ نوشتهـــ نوشتـــ : اولش خود این دو کلمه برایم عجیب و سئوال برانگیز بود« زیارت شهیدان؟!»تقصیر خودم نبود؛ چرا که...

برای دنبال کردن مطالب این پست به ادامه مطلب بروید....


عذرخواهی نوشت: از تمامی دوستان که جواب نظراتشون ندادم عذرخواهی میکنم من فقط دیروز صبح تا امروز ساعت 2 مشهدم دوباره دارم میرم راهیان نور...

خواهش نوشت: حالا که دار میم خواهش میکنم از این به بعد هیچ نظر خصوصی برام نفرستید ممنون از همه دوستان....

«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»

  • اهــــالے آسمــــان